شد چنان از تف دل کام سخنور تشنه/ که ردیف سخنش آمده یکسر تشنه
تف: گرما ، حرارت / کام : دهان ،سقف دهان/ سخنور : شاعر / ردیف: کلماتی که عینا بعد از قافیه می آید / سخنش : شعرش / یکسر: تمام ، همه
نثر: کام سخنور چنان از تف دل تشنه شد که تمام ردیف شعرش تشنه شد.
دهان شاعر آنچنان از سوز و غم درون تشنه شد که تمام ردیف شعرش کلمه تشنه شد.
سخنور، یکسر: قافیه / تشنه: ردیف / تف: سوز و آه/ دل: وجود شاعر/ کام: مجاز از دهان .
کام شاعر: نهاد ( مسند الیه) / تشنه : مسند/ شد: فعل اسنادی/ چنان: قید/ از تف دل: متمم قیدی / که: حرف ربط/ ردیف سخنش: نهاد / ش: مضاف الیه و ضمیر پیوسته /تشنه : مسند / آمد : فعل اسنادی/ یکسر: قید .
صحبت مردانت از مردان کند
این بیت در مورد تأثیر همنشینی صحبت می کند . کسی که روحیۀ شادی دارد دیگران را نیز شادمان می کند و همنشینی با جوانمردان تو را نیز در شمار آن ها قرار می دهد .
همان گونه که پسر نوح در اثر دوستی با دیگران همانند آن ها شد.
---------------------------------------------------------
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
ماضی ساده : رفتم ، رفتی ، رفت ، رفتیم ، رفتید ، رفتند
ماضی استمراری : می رفتم ، می رفتی ، می رفت ، می رفتیم ، می رفتید ، می رفتند
ماضی نقلی : رفته ام ، رفته ای ، رفته است ، رفته ایم ، رفته اید ، رفته اند
ماضی بعید: رفته بودم ، رفته بودی ، رفته بود ، رفته بودیم ، رفته بودید ، رفته بودند
ماضی التزامی : رفته باشم ، رفته باشی ، رفته باشد ، رفته باشیم ، رفته باشید ، رفته باشند
مضارع اخباری : می روم ، می روی ، می رود ، می رویم ، می روید ، می روند
مضارع التزامی : بروم ، بروی ، برود ، برویم ، بروید ، بروند
ستایش
ستایش ( تحمیدیه) : شاعران و نویسندگان از دیرباز آغاز کتابشان را با ذکر و یاد خدا و شکر و سپاس الهی شروع می کردند و به بر شمردن صفات باری تعالی می پرداختند که به آن تحمیدیه می گویند.
ای نام نکوی تو ، سر دفتر عنوان ها وی طلعت روی تو ، زینت ده دیوان ها
ای خدایی که نام خوبت ، سرآغاز هر گفتار و نوشتاری است ؛ و ای خدایی که دیدار جمالت ، زینت بخش هر کتاب شعری است .
ای : حرف ندا
نام نکو : ترکیب وصفی
صفت : کلمه ای است که یکی از ویژگی های اسم را بیان می کند.
موصوف : اسمی است که صفت آن را توصیف می کند.
ترکیب وصفی : موصوف و صفت را ترکیب وصفی گویند .
تو : ضمیر شخصی منفصل ( جدا ) دوم شخص مفرد . مرجع آن خداوند » است .
وی : مخفف و ، ای »
طلعت : دیدن ، دیدار
زینت ده : زیبا کننده
مستوره کردستانی : ماه شرف خانم » فرزند ابوالحسن مستوره کردستانی ، متولّد 1220قمری در شهر سنندج ، شاعری است که به دو زبان فارسی و کُردی شعر سروده است . او را نخستین زن تاریخ نویس کُرد در ایران ، شمرده اند . دیوان شعر » و تاریخ اردلان » از آثار اوست .( کتاب درسی )
بهترین سرآغاز
این شعر در قالب مثنوی است و از کتاب لیلی و مجنون نظامی گنجوی » انتخاب شده است .
مثنوی : در لغت به معنی دو تایی » ، دوگانی » و در اصطلاح به شعری می گویند که هر بیت آن قافیه ای جداگانه دارد . یا به شعری که مصراع های آن دو به دو با هم هم قافیه اند گفته می شود.
این قالب شعری برای سرودن منظومه های بلند مناسب است . زیرا امکان نو کردن قافیه در هربیت وجود دارد .
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز ؟
ای خدایی که نام تو بهترین شروع هر کاری است ، بدون بر زبان آوردن نام تو کتابم را باز نمی کنم .
مصراع دوم استفهام انکاری است » یا سوال تأکیدی » در این نوع پرسش هدف نویسنده رسیدن به پاسخ نیست بلکه برای تأکید و تکیه روی مطلبی آورده می شود .
ای : حرف ندا
نام تو : ترکیب اضافی ( مضاف و مضافٌ الیه )
برای شناختن مضاف و مضافٌ الیه از موصوف و صفت کسره » یا ی » اضافه را حذف می کنیم و به آخر آن است اضاف می کنیم اگر معنی داد ترکیب وصفی است .
راه دیگر این که به آخر آن تر » اضافه می کنیم اگر معنی داد ترکیب وصفی است .
راه دیگر به وسط آن ی » اضافه می کنیم اگر معنی داد وصفی است .
بهترین : صفت عالی است .
صفت عالی : به مقایسه ی چند چیز می پردازد.
نامه : به معنی کتاب است .
باز کنم : فعل مضارع مرکّب . اوّل شخص مفرد
ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم
ای : حرف ندا ، منادا خداوند که محذوف است .
یاد : ذکر
مونس : همدم ، همراه
روان : روح ، جان
جز : حرف استثنا
نام تو : ترکیب اضافی ( اسم + ضمیر )
ای خداوندی که یاد و ذکر تو همدم جان و روح من است هنگام انجام کار به غیر از نام تو نام دیگری برزبانم جاری نیست .
ای کارگشای هر چه هستند نام تو کلید هر چه بستند
ای : حرف ندا
کارگشا : منادا ، به معنی آسان کننده ی کارها ، برطرف کننده ی مشکلات
در مصراع دوم تشبیه وجود دارد ، نام خدا رابه کلیدی تشبیه کرده است که درهای بسته را باز می کند و مشکلات را بر طرف می کند .
ای مشکل گشای هر چه که وجود دارد نام تو مانند کلیدی است که مشکلات را برطرف می کند و درهای بسته را باز می کند .
هستند و بستند : کلمات قافیه
ای هست کن اساس هستی کوته ز درت دراز دستی
هست کن : آفریننده از هیچ
اساس : بنیان ، پایه
هستی : جهان
کوته : مخفف کوتاه
مخفف : کلماتی که فشرده شده باشند و حرفی از کلمه کم شده باشد .
ز: مخفف از »
درت : درگاه تو ، ت » ضمیر پیوسته شخصی دوم شخص مفرد .
دراز دستی :
ای خدایی که تمامی اجزای جهان را آفریده ای در درگاه تو ی وجود ندارد ، یعنی هیچ کس همانند قدرت خداوند را ندارد.
هم قصّه ی نانموده دانی هم نامه ی نانوشته خوانی
قصّه : شکایت
نانموده : آشکار نشده ، پنهانی
نانوشته : نوشته نشده
دانی و خوانی : کلمات قافیه
قافیه : کلماتی که آهنگ و حروف آخرشان یکسان است و در آخر مصراع ها و بیت ها می آیند .
هم شکایتی که نشان داده نشده است را می دانی و هم از نامه ای که نوشته نشده است اطّلاع داری .
قصّه برداشتن : یعنی شکایت را به فرمانروا نشان دادن .
هم تو به عنایت الهی آن جا قدمم رسان که خواهی
عنایت : لطف ، توجّه
الهی : خدایی
قدمم : م » آخر ضمیر پیوسته ی شخصی اول شخص مفرد ، مرجع آن انسان است .
باز تو ای خدا با لطف و توجّه خودت مرا به آن جایی برسان که دوست داری و شایسته است .
از ظلمت خود رهایی ام ده با نور خود آشنایی ام ده
ظلمت : تاریکی
خود : در مصراع اوّل انسان و در مصراع دوم خداوند .
ظلمت و نور : متضاد هستند ، پس در بیت آرایه ی تضاد وجود دارد
آرایه ی تضاد : هرگاه در مصراع یا بیتی دو کلمه ی متضاد بیاید آرایه ی تضاد خواهد داشت .
خدایا مرا از تاریکی های درونم نجات بده و با نور خود آشنایم کن .
کلمات قافیه : آشنایی ام و رهایی ام
ردیف : ده
ردیف : کلماتی که عیناً بعد از قافیه می آیند .
ردیف باید از لحاظ معنی و شکل کلمه در هر دو مصراع یکسان باشد .
نظامی گنجوی : شاعر نامدار ایرانی معروف به نظامی در شهر گنجه ، از شهرهای امروزی جمهوری آذربایجان به دنیا آمد . در جوانی به تحصیل علوم اسلامی و فرهنگ و ادب ،قصص و تاریخ همّت گماشت . داستان پردازی در منظومه های او به اوج رسید . آثار نظامی عبارت است از : مخزن الاسرار ، خسرو و شیرین ، لیلی و مجنون ، هفت پیکر ، اسکندرنامه .
اوّل دفتر به نام ایزد دانا صانع و پروردگار حیّ توانا
دفتر : کتاب
ایزد : یزدان ، خدا
صانع : آفریننده
حی : زنده
دانا و توانا : کلمات قافیه ، صفت فاعلی
سعدی : از بزرگ ترین شاعران ونویسندگان ایران است . آموزش های مقدماتی را در زادگاه خود شیراز فراگرفت . برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت . پس از سی و پنج سال به شیراز برگشت . بوستان به شعر و گلستان به نثر همراه با شعر و دیوان اشعار از او بر جای مانده است . مجموعه ی این آثار کلّیات سعدی » نامیده می شود .
سزا: لایق ، شایسته
به واسطه : به وسیله ، توسّط
ارسال : فرستادن
رسل : جمع مکسّر رسول ، پیامبر
ابلاغ : رساندن
کتب : جمع مکسّر کتاب
جمع مکسّر : جمعی که شکل مفرد آن شکسته شده باشد . جمع مکسّر عربی است .
رمیده : ناآرام ، گریزان ، آشفته
آرمیده : آرام
رمیده و آرمیده : جناس
ارسال و رسل : هم خانواده
سزاست : مخفف سزا است »
را : نشانه ی مفعول نیست بلکه حرف اضافه است .
خداوندی را ستایش کنیم و نیایش نماییم که عفوش خطاپوش است .
خداوند : مفعول
را : نشانه ی مفعول
ستایش کنیم : فعل مرکب
نیایش : دعا و راز و نیاز همراه با تمنّا و درخواست از خدا.
عفوش : بخشش او
خطاپوش : ستّار العیوب ( از القاب ) خداوند .
پاکا ! ملکا ! مُلک جان ها از آن توست و جمله دل ها به فرمان تو .
پاکا : ای پاک ،مناداست ودر حکم یک جمله
ملکا : ای ملک ، ای فرمانروا ، منادا در حکم یک جمله است .
مُلک : سرزمین مَلَک : فرشته مَلِک : فرمانروا مِلک : خانه و زمین ، دارایی
از آن ِ : مال ، متعلّق
جمله دل ها : همه ی دل ها ، تمام دل ها
به فرمان بودن : مطیع ، فرمانبردار
فعل جمله ی آخر این عبارت حذف شده است .
سر پادشاهان گردن فراز به درگاه تو بر زمین نیاز
گردن فراز : سرکش ، مغرور
درگاه : آستان بزرگی
نیاز : احتیاج
پادشاهان سرکش و زورگو در مقابل تو هیچ هستند و نیرویی ندارند و ( اشاره به قدرت مطلق خداوند دارد) و محتاج تو هستند .
ملکا ! ما را از دام هوا رهایی ده و به راه هدی راهنمایی کن .
مَلِکا : منادا ، نشانه ی ندا ا»
هوا : هوس ، میل نفسانی
راه هدی : راه راست
یا الهی و ربّی وسیّدی ! همه را چشم امید به درگاه تو باز است و دست نیاز به رحمت تو دراز .
یا الهی : ای خدای من ، مناداست .
ربّی : پروردگار من
سیّدی : آقای من
الهی ، ربّی ، سیّدی : هر سه مناداست و با واو عطف » به هم عطف شده اند .
را : فکّ اضافه است ونشانه ی مفعول نیست .
فکّ اضافه : بین مضاف و مضافٌ الیه فاصله می اندازد .
ای خدا و ای پروردگار و ای آقای من ! امید همه به درگاه توست . و همه دست نیاز به رحمت تو دراز دارند و از تو نیاز هایشان را می خواهند .
آخرین فعل عبارت حذف شده است .
منشآت : جمع منشأة به معنی نوشته شده ها و نامه هاست . مجموعه ی نوشته ها و انشاهای قائم مقام فراهانی است . قائم مقام در نوشتن این اثر ،از شیوه ی گلستان سعدی پیروی کرده است .
قائم مقام فراهانی : ادیب ، منشی و شاعر دوره ی قاجار ؛ وی در نظم و نثر فارسی تبحّر ( مهارت ) داشت و ثنایی » تخلّص ( نام شعری شاعر ) می کرد . کوشش های بسیار وی برای اصلاح ایران موجب حسادت عدّ ه ای از جمله میرزا آقاسی شد و بدگویی بدخواهان شاه قاجار ( محمّد شاه ) را برانگیخت تا او را به باغ نگارستان تهران احضار کرد و وی را در آن جا خفه کرد ند.
درباره این سایت